صبح ها که میرم سعادت آباد سرکار، پشت چراغ قرمز به ماشین های کناری نگاه میکنم گاهی دخترهایی جوون هستن پشت ماشین های چند میلیاردی، به چشم هاشون نگاه میکنم (نه برای ادبی شدن متن! واقعا به چشم هاشون نگاه میکنم) به شکل آرایش کردنشون ، ابروها، روسری شون، رنگ و مدل موهاشون، برای اینکه ببینم این دخترها چه شکلی ان. معمولا دخترهای ظریف و خوشگلی هستن که سرشون پایینه و با موبایلشون کار میکنن. به این فکر میکنم الان کجا میرن ، پشت تلفنشون کیه، اصلا پسری هست که اون ها رو دوست نداشته باشه؟
۲۶ سالمه ولی مامانم و داداشم بهم میگن پیردختر. روزهای تعطیل مهمونی نیستم با دوستام بیرون نیستم. موهامو تا حالا رنگ نکردم، ناخونامو درست نمیکنم ، هیچ وقت آرایشگاه نمیرم و حتی پنج شش ساله موهام رو هم خودم قیچی میکنم. و خوشگل و ست نمی پوشم و همون چیزایی که مامانم چندتایی خریده میپوشم. از خونه که بیرون میرم مامانم چک میکنه یه وقت لباس زیر خوب نپوشیده باشم.
من از اون دسته دخترهایی ام که تو جوون ترین سن ، پیردخترن، من از اون دخترهای تو خونه ی مستاجری ام که سنگینی نگاه موقع سر رسیدن اجاره هاش روی دوشمه، از اون دخترهایی که مجبورن با کسایی ازدواج کنن که دوستشون ندارند چون کسایی که دوستشون دارند ترجیح میدن با دخترهای شاد باشند که لباس زیرشون به مامانشون مربوط نیست، من از دسته ی دخترهایی ام که کار کردنشون، زحمت کشیدنشون، هرزگیه! درس خوندشون علافیه ، کتاب خوندن و فیلم دیدنشون الواطی. از اون دخترها تو خانواده های پسر پرست که باید فقط بمیرن
درباره این سایت